درنیکای مامانی و بابایی

درنیکا جونم دیگه خدا رو شکر قشنگ چهاردست و پا میره ولی این چهاردست و پا رفتن مشکلات زیادی درست کرده چون دخترم یکم کنجکاو تشریف دارند ویکجا بند نمیشن وهمش باید حواسمون بهش باشه چون اگه نباشه از دستشویی وحموم سر در میاره درنیکا چند روزی یاد گرفته که بوس کنه البته بوسش هم مثل خودش بامزه است. درنیکا همه رو دوست داره بخصوص کسایی که باهاش با انرژی برخورد کنن وبازی کنند دو هفته ای هست که میتونه خودش وقتی خوابه بلند شه خیلی جالب وقتی داره شیر میخوره ودیگه نمیخواد خودش بلند میشه و میره یا وقتی از خواب بلند میشه خودش از اتاق میاد بیرون. ...

درنیکا جونم د وهفته ای هست که داره تلاش میکنه که چهار دست و پا بره دیروز برای اولین بار بدون اینکه زمین بخوره دو سه قدمی رفت. ...

خاله مرضیه با همسرش و دانیل جون که تقریبا یکماهی هست از سوئد به اینجا آمدند عکسای قشنگی در طول سفرش از درنیکا خانم انداخته که آنها رو گذاشتم دست خاله مرضیه جون درد نکنه ...

درنیکا خانم سه روزی بود که همزمان با اینکه دندون بالاییش داشت درمیامد گوشش هم عفونت کرده بود و تب کرد خلاصه که خیلی بهمون سخت گذشت هم به ما و هم به خودش، بچم ناله میکرد، الان بهتره، امیدوارم دخترم همیشه سلامت باشی

دیدم عکس قشنگیه آقاجون با این سه فنقل خدا سایه اش و بالای سر همه ما نگه داره ...

درنیکا خانم اولین سفر بعد از تولدش به شمال بود البته اینجا بچم خواب بوده وکمی خواب آلوده ...

...

...

درنیکای عزیزم 7 ماه از آمدن تو به این دنیای (نمیدونم چی بگم پر از قشنگی یا زشتی پر از دروغ یا راستی......) بهرحال میگذرد عزیز دلم وقتی میخندی لبهای تو همچون غنچه باز میشود و چشمانت برق میزند لبهایت همیشه خندان است حتی در سخت ترین لحظات، چشمانت وقتی بچه ها را میبیند میدرخشد و مهربانی از صورت ناز تو پیداست، چقدر تو مهربونی دختر گلم که به همه لبخند هدیه میدهی چند وقتی است کمی بهانه گیر شدی و مامان را ول نمیکنی بغل هیچکس دیگه نمیمونی، اشکای قشنگت وقتی من و میخواهی ولی بغل دیگری هستی سریع جاری میشه و چشمات و بارونی میکنه، به برنامه خاله ستاره اظهار علاقه میکنی وقتی برات میزارم جیغ میکشی عزیزم من میدونم خدا باتوست مهربونم ...