درنیکای مامانی و بابایی

درنیکا خانم همچنان بغلی و یکدقیقه روی زمین بند نمیشه همچنان بازیگوش و خنده رو و عاشق بازیهای خشنه مثلا باید بندازیمش هوا یا این ور اون ورش کنیم تا بخنده خنده هاش بعضی اوقات ریسه و قهقهه است یه صدای مشکوکی هم همیشه از خودش درمیاره اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو خیلی فضوله همش میخواد همه چی رو بگیره کنترل تلفن و........ من و باباش و میشناسه ولی وقتی بغل غریبه میره اصلا غریبی نمیکنه تازه عاشق چهره های جدید و ادمای جدیده و چه بقال باشه چه قصاب اگر این و بغلش کنه خوشحاله هنوز نمیتونه بشینه ولی وقتی تو کریلش میخوابه تا نیمه بلند میشه همچنان دکترش دکتر فرزان تو فلکه سومه ولی دیروز یه دکتر جدید دکتر اخوی راد تو پاسداران بردیمش ببی...

...

...

...

...

...

مثل همیشه درنیکا خانم رو گذاشته بودیم روی مبل و من و باباش تو آشپزخونه بودیم که یه دفعه یه صدای گرومپی اومد وتا رسیدیم دیدیم دخترمون با کله پرت زمین شده تا یکساعت گریه میکرد بچم من به باباش گفتم این فنقله قل میخوره خلاصه انقدر گریه کردم فعلا که خوبه . خدا همیشه محافظ کوچولوها هست

...

...