درنیکادرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

درنیکای مامانی و بابایی

افتادن اولین دندان شیری

دختر قشنگم دیروز وقتی داشتی بلال گاز میزدی  یکی از دندان های جلو ردیف پایین شما لق شد و شما حس غریبی داشتی البته چندوقتی بود که دایم جلو آینه میرفتی و منتظر بودی تا دندان شما هم مثل سایر دوستانت بیافتد. الان حس جالبی داری و دوست داری که ما زودتر این دندان را بکشیم. خوشحالم که داری روز به روز بزرگ می شوی اما خواهش میکنم برای بزرگ شدن عجله نکن و از تمام زندگیت حداکثر استفاده را بکن. دوستت دارم. ...
15 مرداد 1396

مشغله های روانه

سلام دختر قشنگم این روزها مشغله مامان و بابا هزاران برابر شده و شاید ارتباطمون با تو دختر گلمون کمتر شده و ای کاش اینطور نبود کاش از صبح که بلند میشدیم تا شب هنگام که چشمان نازت بسته می شد در کنار هم بودیم و از با هم بودن سیراب میشدیم. اما به نظر من چاره ای نیست و ادامه زندگی و آینده معطوف به مشغله های فراوان مامان و باباست که اگر نباشند آینده ای هم نیست. به  هرحال تمام تلاشمون را برایت میکنیم البته نمیخوام بگم همش برای توست بلکه برای ارضای نیازهای خودمون هم هست اما مطمئن باش یکی از عوامل کلیدی وجود تو است که ما را راهبری می کند. دوستت دارم ...
7 اسفند 1395

بدون عنوان

دختر قشنگم درنیکا جان اگر چه چند ماهی از سال جدید میگذره اما مامانت تازه میخواد عکس سال نو یعنی سال 1395 رو برات بزاره. دختر قشنگم این روزها خیلی نگرانتم اما از انطرف کارهام هم خیلی زیاد شده و کلا زندگی ما وارد مسیرهای متفاوتی و جدیدی  شده است. به امید خدا همه چیز بخیر بگذره. سال تحویل همه در کنار هم بودیم و برای هم دعا خوندیم. و یک سفرکوتاه به شمال کشور سمت بندر انزلی داشتیم. به شما که خیلی خوش گذشت این عکس ها هم که گذاشتم یکی عکس زیبای شما در روز اول عید است و دیگری عکس هایی هستند که در مسافرت شمال از شما با  لباس محلی  گرفتیم. ...
16 مرداد 1395

تولد چهارسالگی دخترم

دختر عزیزم، پس از به پایان رسیدن ماه صفر برای اولین بار برای شما یک تولد تقریبا بزرگ ترتیب دادیم. تم تولدت فروزن بود و خانه را هم با این تم تزیین کردیم. همه به من خیلی کمک کرند. خاله محبوبه یک لباس قشنگ آبی برای شما دوخت. خاله ریحانه در تزیین خانه و آماده کردن وسایل به ما کمک کرد. خاله سعیده، خاله زهرا، خاله الهام، عمه فاطمه، خاله مهناز، مامان مریم، مامانجون بلقیس و دیگران هم همگی کمک کردند. مهمانها زیاد بودند و اغلب دوستان شما مثل تینا، آرنیکا، آرشیدا، آویسا، پانیذ، امیر علی، پارسا، مهرسا و... هم بودند. شما در انروز خانم ترین دختر روی زمین شده بودی و بسیار با مامان همکاری کردی. امیدوارم هزاران تولد را در پیش رو داشته باشی. راستی خاله مهدیه ...
27 بهمن 1394

درنیکا جونم رفته کلاس بالاتر

سلام عزیز دل مامان فرشته قشنگم شما دیگه داری برای خودت خانمی میشی، البته یک کوچولو هم لوسی و گاهی مامان و بابا رو بخصوص وقتی میریم بیرون اذیت میکنی فقط میخوای بازی کنی. سال جدید امده و شما بزرگتر شدی و کلاس مهدت هم دارد تغییر میکنه. هر روز صبح با مامانی میای مهد تو خواب و بیداری یکم هم غرغر میکنی تا بالاخره خوابت میپره از بس شبا دیر میخوابی. تا مسواک بزنی و مامانی قصه شنگول و منگول، حاجی بابا، حلزون عینکی رو بگه ساعت 12 شب شده. دختر قشنگم من و بابایی عاشق شما هستیم و مطمئنیم که تو هم به ما عشق میورزی ...
29 شهريور 1394

دختر نازنینم

دختر قشنگم این روزها علاقه خاصی به پوشیدن لباس و تغییر لباس دارید و عاشق اراستگی و ست کردن   لباسهات هستی البته من هم گاهی عصبانی میشم ولی سعی میکنم زیاد جبهه نگیرم تا شما بتوانی به آنچه شایسته ات است برسی. امیدوارم همیشه خندان و سلامت ببینمت، فرشته زیبام ...
10 مرداد 1394