درنیکادرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

درنیکای مامانی و بابایی

پرنسسم، سفید برفیم، سیندرلای من، تولدت مبارک

بالاخره دخترم 3 سالگیش تموم شد و وارد 4 سالگی شد، دیگه ماشالله برای خودش خانمی شده، دختر گلم شما در حالی 3 سالگی رو به پایان رسوندی که علاقه خاصی به سفیدبرفی و سیندرلا و یا به تعبیری دختر بودن داری. شما عاشق جوراب شلواری و پیراهن هستی و دوست داری با همان ها شب ها بخوابی، کمی پیش حتی اگر در خواب هم جوراب شلواریتو از پات در میاوردیم، بیدار میشدی و گریه میکردی خلاصه که از دست این جوراب کار مامان به مشاور کودک هم رسید ولی الان بهتر شدی نمیدونم باید اصرار کنم تا تو شلوار هم بپوشی یا نه شاید تموم شه و دوره ای داشته باشه. به هرحال شما از شلوار پوشیدن خوشت نمیاد و من هم مجبورم برات هی جوراب شلواری بخرم. دیروز صبح با هم از خواب بلند شدیم و بهت ...
9 آذر 1393

خاطرات این روزها

دختر گلم، عروسکم من و ببخش یکم این روزها کم سراغ دفترچه خاطراتت آمدم. و عکس زیادی ازت ننداختم. این روزها یکم مشغولیم گذشته از درس و کار مامان مشغول جابه جا شدن هستیم. اگر خدا بخواد یک خانه ای تهیه کردیم تا به آنجا برویم مطمئنم شما دوست داری چون نزدیک مامان مریم و شما هم که عاشق مامان مریم هستی.  شما دو ماهی هست که مشغول رفتن به مهد لاوین هستی و بسیار آنجا رو دوست داری حتی روزهای تعطیل هم دوست داری که به آنجا بروی و رفتن به آنجا را با روشن بودن هوا توجیه میکنی و هر وقت که هوا روشن باشه میگی بریم مدرسه و بعد من میگم درنیکا جون فیتیله جمعه تعطیله و شما را سرگرم میکنم مواقعی که با همیم، شعر میخوانیم و شعرهای مهدکودک رو با هم تمرین میکنیم...
24 خرداد 1393